شخصیت
انسانی که شخصیت متعادل و نرمی دارد، میتواند در شرایط محقرانه نیز خشنود باشد. در حالی که کسی که شخصیتی آزمند، حسود و شریر دارد، با ثروت فراوان نیز خشنود نیست. اما به خصوص آن کس که مدام از لذت شخصیت فوقالعاده و ذهن برجسته برخوردار است، بیشتر لذتهایی را که عموم مردم در پی آناند، نه تنها زاید، بلکه فقط مزاحم و آزاردهنده مییابد.
میبینیم که بسیاری مردم، سختکوش چون مورچگان، از صبح تا شب در پی افزودن ثروت خویشاند. اینها چیزی فراتر از افق تنگی که ابزار رسیدن به این هدف را در بر میگیرد، نمیشناسند. ذهنشان خالی است و در نتیجه، پذیرای هیچ چیز دیگری نیستند.
اینها به عالیترین لذتها که لذتهای ذهنی است دسترسی ندارند و بیهوده میکوشند تا لذتهای فرّار حسی را که مستلزم وقت کم اما پول زیاد است و آن را گاهی بر خود روا میدارند، جانشین آن لذتهای دیگر کنند.
آنچه آدمی در خود دارد، برای خرسندیش در زندگی اساسیترین امر است. غالب کسانی که مبارزه برای رفع نیازهایشان را پشت سر گذاردهاند، فقط به این علت که مایهای اندک دارند، در واقع به اندازهی کسانی ناراضیاند که هنوز به منظور رفع نیازهای خود با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند.
خلاء درونی، کسالتباری تخیل و فقر ذهنی، آنان را به سوی جمع میراند، جمعی که خود از اینگونه افراد تشکیل شده است؛ زیرا هر کس از همسان خویش لذت میبرد.
آنچه آدمی هست و در خود دارد، خلاصه کلام، شخصیت او و ارزش آن، تنها وسیلهی بیواسطه برای سعادت و خشنودی اوست. همه چیزهای دیگر با واسطهاند و از این رو میتوان تاثیر آنها را خنثی کرد، اما تاثیر شخصیت از میان رفتنی نیست. به همین علت حسد ورزیدن به برتریهای شخصیتی، عمیقترین نوع حسادت است و آن را در مقایسه با حسادتهای نوع دیگر با احتیاط بیشتری پنهان میکنند.
درباب حکمت زندگی/آرتور شوپنهاور